صدا در هنر هفتم
احسان علیآبادی
کارشناسی ارشد مهندسی صدا
ehsan.e.aliabadi@gmail.com
1-1- مقدمه
اهمیت صدا در صنعت فیلمسازی، پدیدهای انکارناپذیر است و فیلمسازان مطرح، همیشه به این موضوع اذعان داشتهاند.
دیوید لینچ[1] میگوید:
«فیلمها پنجاه درصد تصویر و پنجاه درصد صدا هستند و گاهی صدا حتی تأثیر تصویر را بیشتر میکند.»
1-2- صدا در فیلم
صدا به هر چیزی که در یک فیلم شنیده میشود یعنی کلمات، افکتهای صوتی و موسیقی اطلاق میشود. در فیلم صدا به منظور فضاسازی، اشتراکگذاری اطلاعات در مورد لوکیشن صحنهی فیلمبرداری، روند پیشرفت فیلمنامه و توضیح در مورد شخصیتپردازی کاراکتر فیلمنامه به کار میرود.
صداها در فیلم در دو دستهی صداهای صحنه[2] و صداهای غیرصحنه[3] قرار میگیرند. صداهای صحنه به تمامی المانهایی که در قاب دوربین (جهان این قاب لزوما بر جهان واقع منطبق نیست) قرار دارد،گفته میشود؛ مواردی مانند دیالوگ، صدای در، صدای پا و . . . در این دسته جای میگیرند. صداهای غیرصحنه، به تمام صداهایی که از المانهایی خارج از قاب دوربین اتفاق میافتد، گفته میشود؛ موسیقی متن فیلم، افکتهای صوتی و حتی صداهای ذهنی مثل دیالوگهای ذهنی شخصیتهای فیلم در این دسته هستند.
1-2-1- نقش افکتهای صوتی در شکلدهی فیلم
افکتهای صوتی میتوانند به منظور برانگیختن احساسات مخاطب یا فضاسازی فیلم با ایجاد یک ترکیب صوتی بر پلان[4] تأکید کند یا بار معنایی متفاوتی را بر پلان، اضافه نماید. ممکن است پیچ[5]، تمپو[6] و ولوم[7] بسته به نظری که فیلمسازان از پلان دارند و انتظار آنها از پاسخ مخاطبان به صدا، تغییر یابد؛ برای مثال از صداهای با پیچ بالا مانند جیغ کشیدن یا تکان خوردن لاستیک برای القای حس ترس و اضطراب میتوان کمک گرفت در حالی که از صداهای با پیچ کم مثل صدای امواج دریا یا صدای نوسان در به ترتیب میتوان برای القای آرامش یا فضاسازی پلان رمزآلود، استفاده کرد.
شاید جالبترین استفاده از صدا در فیلم، استفاده نکردن از آن و سکوت مطلق در پلان است. ممکن است در نقاط حساس و کلیدی فیلم کارگردانها دقیقاً به همان دلیلی که از تکنیک فریز فریم استفاده میکنند، از سکوت هم بهره ببرند. هر دو تکنیک، سعی دارند تا توجه مخاطب به اتفاق در حال وقوع در پلان یا تغییر مسیر فیلمنامه را به بالاترین حد ممکن برسانند. از سکوت میتوان برای ایجاد جو سنگین و افزایش عمق پلان یا برای ایجاد حس تعلیق برای اتفاق پیش از وقوع آن استفاده کرد.
به خصوص در سالهای اخیر، افکتهای صوتی هر چه بیشتر به کمک فیلمسازان آمدهاند تا تجربهی سینمایی مخاطبان را ارتقا دهند. بسیاری از این افکتهای صوتی از جمله انفجارها و انفجارهای تغییرفازدادهشده، صداهای باد و حیوانات و امثالهم از مجموعههای آرشیوشده و یا بانک صدای دیجیتال، در مرحله پستولید (پس از اتمام مراحل فیلمبرداری) در هنگام تدوین فیلم توسط متخصصان، صداگذاری میشوند. افکتهای صوتی علاوه بر اضافه کردن اثر دراماتیک به فیلم، توجه مخاطب را به صداهای صحنه بیشتر جلب میکنند و باعث افزایش تأثیر پلان میشوند. با پیشرفت تکنولوژی و اضافه شدن صداهای فراگیر[8] ، افکتهای صوتی از حالت مصنوعی و تکجهته خارج شدهاند و میتوانند با جهت و حجم دلخواه از منبع صوتی فرضی، به فیلم اضافه شوند و حس تجربهی المان صدای صحنه را بیشتر در مخاطب القا کنند؛ این کیفیت از ایجاد صدای فراگیر در کنار المانهایی مانند اکو، حس تجربهی فضای سهبعدی را در فیلم ارتقا میدهد.
1-2-2- نقش موسیقی در شکلدهی فیلم
اگر با نگاه به گذشته این تیتر مورد بررسی قرار گیرد، پذیرفتنی است که تا کنون موسیقی فیلم به عنوان یک اصل پذیرفتهشده، همیشه حضور داشته است. سوالی در مورد لزوم وجود موسیقی در فیلم پرسیده نمیشود؛ در هنگام وجود پلان عاشقانه، همه منتظر موسیقی متن هستیم و وقتی صحنهی حملهی نظامیان به مناطق غیرنظامی را میبینیم، توقع وجود یک سمفونی موسیقی را در زیرصدای داریم که متناسب با واقعه، احساسات صحنه را بازگو کند. طبیعتا در زندگی روزانهی هیچکس موسیقی متن وجود ندارد ولی در فیلم، نه تنها مفهومی پذیرفتهشده است بلکه درخواست هم میشود.
موسیقی در فیلم میتواند به منظور اهداف مختلف استفاده شود که بدیهیترین هدف را میتوان هدایت و جهتدهی پاسخ احساسی مخاطبان دانست. میتوان با موسیقی به مخاطب سرنخ داد یا با نشانهگذاری و علامتهای مختلف، میتوان به مخاطب واکنش مورد انتظار فیلمساز را القا کرد.
بعضی از کارگردانها برخلاف انتظار عمل میکنند و از موسیقی برای مقاصدی نوآورانه استفاده میکنند؛ به عنوان مثال وقتی استنلی کوبریک[9] در پرتقال کوکی[10] (1971)، از صدای آوازخواندن در باران به عنوان زیرصدای یک تجاوز وحشتناک استفاده کرد، مخاطب در صندلی میخکوب شد.
همچنین موسیقی میتواند هنگامی که در پلانهای ابتدایی به عنوان پیشدرآمد فیلم به خدمت گرفته شود. موسیقی زمینهی جنگ ستارگان[11]، ساختهشده توسط جان ویلیامز[12]، مشهورترین نمونه از این تکنیک است که بسیار مورد تقلید قرار گرفته است.
در بعضی موارد، کارگردانها از موسیقی به عنوان مقدمهی حوادث پیشرو در فیلمنامه استفاده میکنند؛ به عنوان مثال در ژانر وحشت، صدای درامز با ریتم تندشونده، برای القای اضطراب و ایجاد تعلیق، پیش از حملهی هیولا به یکی از قربانیان، به کار میرود.
در نهایت، موسیقی میتواند با به کارگیری سازهای محلی و . . . ، فرم فیلم را به فرهنگ و قومیت خاصی نزدیک نماید.
1-2-3- نقش گفتار در شکلدهی فیلم
علاوه بر صحبتهای شخصیتهای فیلم، دو روش جالب در استفاده از گفتار در فیلم، یکی صدای راوی (گوینده) و دیگری نامآواهای ایجاد شده توسط شخصیت است.
راوی معمولاً در فیلمهای مستند استفاده میشود، اگرچه گهگاه در فیلمهای تخیلی مانند نسخه اصلی بلید رانر[13] (1982) برای افزودن زیرصدا به فیلمنامه یا برای کمک به حرکت از یک واقعه در فیلمنامه به واقعه دیگر، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
تأثیر استفاده بهجا از راوی میتواند شگفتآور باشد؛ در عین حال، استفادهی ضعیف از این تکنیک باعث میشود که صدای راوی، مثل صدای ماورایی باشد که فراتر از قوهی عقلانی مخاطب، آنها را به دنبال خود میکشد تا بدون چون و چرا، منطق فیلمنامه را بپذیرند. به همین دلیل است که برخی از فیلمسازان ترجیح میدهند تا از صدای راوی استفاده نکنند تا مخاطب خود، در برداشت معنایی خود از فیلم، آزادی عمل داشته باشد.
همه، تجربهی نامآواهای شخصی را دارند که اغلب مفهوم ضمنی برای آن وجود دارد. در هنگام ایفای نقش شخصیت، بازیگران از این مفاهیم برای ایفای نقش خود، بدون استفاده از گفتار، استفاده میکنند.
به همین ترتیب، برخی از بازیگران به خاطر نامآواهای خاصشان که کمک میکند تا ایفای نقش متمایز با دیگران داشته باشند، شناختهشده هستند. مریلین مونرو[14] به خاطر نامآوای صدای تنفس بلندش شناخته میشود که کمی حس حماقت به شخصیتی که نقش آن را به عهده دارد، اضافه میکند؛ در حالی که جان مالکوویچ[15] لحن گفتار سرد، غیرصمیمی و رک دارد که به او کمک کرده است تا در بسیاری از نقشهای بینظیری که ایفا کرده است، قسمت تاریک و شیطانی به شخصیتش بیفزاید.
[1] دیوید کیث لینچ (David Keith Lynch) زاده ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در ایالت مونتانا) کارگردان معاصر آمریکایی است.
اگر چه فیلمهای لینچ موفقیت بزرگی در گیشه کسب نکردهاند، ولی همیشه محبوب منتقدان و فیلمدوستان بودهاند. در سال ۲۰۰۳ در یک نظرسنجی که از منتقدان فیلم در سراسر دنیا توسط روزنامه گاردین انجام گرفت، دیوید لینچ به عنوان بزرگترین فیلمساز زنده دنیا برگزیده شد. (ویکیپدیا فارسی)
[2] Diegetic
[3] Non-Diegetic
[4] نما یا پلان یا شات از نظر فنی عبارت است از تصویر یا تصاویری که در یک زمان ممتد کار دوربین یعنی از زمان به کار افتادن دوربین تا متوقف شدن آن روی نوار فیلم ثبت شود.
[5] Pitch
[6] Tempo
[7] Volume
[8] Surround
[9] Stanley Kubrick
[10] A Clockwork Orange
[11] Star Wars
[12] John Williams
[13] Blade Runner
[14] Marilyn Monroe
[15] John Malkovich